جدول جو
جدول جو

معنی وا خوان - جستجوی لغت در جدول جو

وا خوان
دوباره خواندن وا خوانی، مقابله کتب مطابقه: (... و نادانی غالب کتاب و عدم اعتنا بواخوان و مقابله را بران بیفزاییم)، امتحان درستی و نادرستی دو قپان
تصویری از وا خوان
تصویر وا خوان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

باز خوانده، نسبت داده شده منسوب، کسی که باو اعتراض شده: معترض علیه: مقابل وا خواه
فرهنگ لغت هوشیار
باز خواندن دوباره خواندن، تغییر دادن کلامی را که بطور کنایه گفته شده و بجای آن کلامی دیگر آوردن، بر گرداندن و ابطلا جادویی که با خواندن ادعیه پدید آمده، نسبت دادن: (انتساب خویشتن را بکسی وا خوداندن)، اعتراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواه
تصویر وا خواه
کسی که وا خواست میکند: معترض: مقابل وا خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واخوان
تصویر واخوان
((خا))
دوباره خواندن، مقابله کتب، مطابقه، امتحان درستی و نادرستی دو قپان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وا خواهی
تصویر وا خواهی
اعتراض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آواز خوان
تصویر آواز خوان
کسی که آواز خواند خواننده حرفه یی مغنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثنا خوان
تصویر ثنا خوان
مداح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه خوان
تصویر سه خوان
قایل به تثلیث: مسیحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب خوان
تصویر شب خوان
مرغ سحر خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وام خواه
تصویر وام خواه
کسی که از دیگری پولی به قرض می خواهد، آنکه طلب خود را از وام دار می خواهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوان
تصویر خوش خوان
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین
خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، خوش سرا، عالی آوازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه خوان
تصویر سه خوان
مسیحی، که قائل به سه اقنوم اب، ابن و روح القدس باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوح خوان
تصویر لوح خوان
آنکه لوح را بخواند. یا طفل (کودک) لوح. کودک نو آموز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وامخواه
تصویر وامخواه
آنکه از کسی وام درخواست کند
فرهنگ لغت هوشیار
مغلوب شدن شکست خوردن، ردشدن مردود گشتن، مایوس شدن، برابر امری غیر مترقب واقع شدن یکه خوردن، متحیر شدن، ملاقات کردن بر خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خورد
تصویر وا خورد
وا خوردن، یا وا خورد نداشتن، نخورد نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواهی
تصویر وا خواهی
عمل وا خواست اعتراض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواستن
تصویر وا خواستن
باز خواست کردن باز خواست باز گرفتن: (داد تو وا خواهم از هر بی خبر داد که دهد جز خدای دادگر) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وا خواست
تصویر وا خواست
باز خواست اعتراض: (جز این با منت هیچ وا خواست نیست که دیک ترازو دو من راست نیست) (نظامی)، اعتراض صاحب سند یا برات کش بهنگامی که برات نکول شود و یا از پرداخت آن خود داری گردد
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ایست دال بر تاسف و حسرت واه واه، (واخ واخ، چه کار کردی ک)، کلمه ایست دال بر تحسین و خوشایندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وفا خواه
تصویر وفا خواه
توزشخواه، نیکخواه خواستار وفا طلب وفا، خیر خواه خوش نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه خوان
تصویر سه خوان
((~. خا))
قایل به تثلیت، مسیحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وام خواه
تصویر وام خواه
((خا))
قرض گیرنده، طلب کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواخوان
تصویر نواخوان
آوازخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شب خوان
تصویر شب خوان
مرغ سحرخوان، بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، زندوان، فتّال، زندواف، هزاردستان، مرغ چمن، بوبرد، مرغ خوش خوٰان، شباهنگ، صبح خوٰان، مرغ سحر، عندلیب، بوبردک، هزار، هزاران، زندلاف، هزارآوا، زندباف
فرهنگ فارسی عمید
согласующийся
دیکشنری فارسی به روسی
конгруентний
دیکشنری فارسی به اوکراینی